خنده بازار
دیشب نزدیک ﺳﺎﻋﺖ 1 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ، ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﻣﻴﺰﺩﻡ و یجورایی ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ که ﻳﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﮑﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻴﮑﻨﻪ و ﭘﻨﺞ ﺷﻴﺶ ﻧﻔﺮﻡ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ! ﺳﺮﻳﻊ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﮐﭙﻪ ﻣﺮﮔﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ، ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺗﻲ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺑﻤﺎ ﻧﻴﻮﻣﺪﻩ!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
یارو نصفه شب مزاحم شده بود!
برداشتم میگم: بله؟
میگه: خواب بودی؟
میگم: نه اینجا هوا روشنه!
میگه: عه! مگه کجایی؟
گفتم: من الان ایتالیام، شارژت تموم نشه!
یارو ترسید شارژش تموم بشه قطع کرد دیگه زنگ نزد!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
یه بار اومدم یه اسکناسِ پاره بدم به راننده تاکسی، اینقدر استرس داشتم که نفهمه هول شدم گفتم: دست شما درد نکنه، همین کنار نگه دارین من پاره میشم!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
کلاس سوم بودم؛ یادمه زنگ فارسی معلم اومد سر کلاس و خیلی محترمانه با صدای بلند گفت: بچه ها کتابها را بگشایید!
ما هم همه باهم کتابارو باز کردیم و یکصدا گفتیم: گشاااااااادیم!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
تو یه پاساژ راه میرفتم که یهو خوردم به یه نفر و اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کردم و گفتم: واقعا عذرخواهی میکنم!
وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنی هست که جلوی مغازه میذارن!
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخر هم رو لباشه!
بهش گفتم: خنده داره؟ خب من فکر کردم آدمه!
اما یارو چیزی نگفت! خوب که دقت کردم دیدم اونم یه مانکن دیگه ست!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺑﻪ دختره ﻣﯿﮕﻢ: ﺑﺮﺳﻮﻧﯿﺎ!
ﻣﯿﮕﻪ: ﭼﯿﺮﻭ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺳﻼﻡ ﮔﺮﻣﻤﻮ ﺑﻪ عمه ات!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
ﺍﻣﺮﻭﺯ دوست دخترم گفت: ﮔﻮﺷﯿﺘﻮ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻓﺎﺭﺳﯽﮐﺮﺩﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ ﻧﺒﺮﺩﻡ ﻫﻨﻮﺯ، ﭼﻮﻥ ﺑﺎﯾﺪ Root ﺑﺸﻪ !
خیلی ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺖ: ﺧﺐ ﺑﺪﻩ ﯾﮑﯽ ﺑﺒﺮﻩ ﮐﻪ ﺭﻭﺵ ﺑﺸﻪ!![]()
❤♡❤♡❤smsjokbahal.blogfa.com❤♡❤♡❤
اس ام اس های ماه محرم:
شام چه ساعتى میدن؟
شام چى هست حالا؟
مطمئنى اونجا شام میدن؟
خواستن شام بدن یه تک زنگ بزن؟
واسم موقع شام جا بگیر؟
بدبخت نیومدی شام دادن!
وقتی جهان